**توجه: از این صفحه میتوانید فایل کامل جلد اول ناول Comeback of the Abounded wife را دانلود نمایید.
جلد اول شامل چپتر های 1 تا 56 است.
برای دانلود چپتر ها به صورت تکی، به لینک زیر مراجعه کنید:
وضـعیت : پایان یافته**توجه: از این صفحه میتوانید فایل کامل جلد اول ناول Comeback of the Abounded wife را دانلود نمایید.
جلد اول شامل چپتر های 1 تا 56 است.
برای دانلود چپتر ها به صورت تکی، به لینک زیر مراجعه کنید:
وضـعیت : پایان یافته**توجه: از این صفحه میتوانید فایل کامل جلد دوم ناول Lord seventh رو دانلود کنید.
جلد اول شامل چپتر های 19 تا 57 است.
وضـعیت : پایان یافته
مو تیان لیاو استاد اسلحه ساز و تذهیب گری شیطانی بود. وقتی خبر ساخت اسلحه الهی اش پخش شد، تذهیبگران دو طرف شیطانی و مذهبی او رو تعقیب کردند و کشتند. با داشتن شانسی غیرمنتظره، او موفق شد تا بدن جدیدی را تسخیر کند و تولدی دوباره یابد.
از این رو فکر می کنید اولین چیزی که بعد از تولد دوباره به ذهن او رسید چه چیزی بود؟ انتقام مرگش را بگیرد؟ یا دنیا را به تسخیر خودش دربیاورد؟
مو تیان لیاو: چرا نمیزاری بغلت کنم؟ تو قبلا گربه ی من بودی؟
استاد: (چنگال هایش را بیرون می آورد.)
مو تیان لیاو: آهاها، این شاگرد احترام زیادی برای استادش قائل است، این شاگرد نمی تواند این را تحمل کند تا اجازه دهد استادش روی زمین راه رود!
استاد: (پنجه اش را بالا برد، او را به هوا پرتاب کرد.)
……………………………..
تعداد فصل ها: ۱۳۱ چپتر
نویسنده : لو یه چیان هه
وضـعیت : پایان یافتهخلاصه داستان:
بعد از تناسخ، چی مویائو داخل فضای کوچک تاریک غار مانندی همراه شخصیت شرور اصلی، شی هوای زندانی شده بود. بدن این تهذیب گر شیطانی به زنجیر کشیده و نیرو های معنوی اش مهر و موم شده بود.
شرایط مو چیائو…معذب کننده بود. انها باید برای برداشتن مهر و موم های داخل غار باهم در سطح سازه ی بنیانی تهذیب گری دو نفری انجام میدادند تا بتوانند ازاد شوند. اما…
او یکی از شاگردان مرد فرقه ی هی هوان بود اهههه! باید با چه کسی تهذیب گری میکرد، شرور اصلی؟
هر کسی که کتابی که در ان تناسخ کرده بود را خوانده بود میدانست که سربازی که از شی هوای برای تهذیب گری دو نفره استفاده کرده بود به طرز فجیعی کشته شده بود. فرار! باید به محض از بین رفتن مهر و موم ها فرار میکرد!
……………………………………………………………………..
تعداد چپتر: ۱۰۹چپتر + 3چپتر اکسترا
خلاصه داستان:
بر اساس یک افسانه رایج، خدای معروف جنگ لیانگ، هوو ووجیو، زمانی توسط کشور دشمن دستگیر شد. قبل از اینکه او را به زندان بیندازند نصف النهارهایش را بریدند و هر دو پایش را شکستند.
امپراطور برای تحقیر او، او را به عنوان صیغه به برادر آستین بریده اش هدیه داد. ژنرال هوو دچار تحقیر زیادی شد.
او به مدت سه سال در کمین نشست تا توانست به لیانگ بزرگ برگردد. او پاهای فلج خود را معالجه کرد و سه ماه بعد ارتش خود را برای هجوم به پایتخت دشمن رهبری کرد. او امپراطور را سلاخی کرد، پایتخت را با خاک یکسان کرد، و در نهایت سر ان آستین برده را قطع کرد و برای سه سال بر دیوارهای شهر آویزان کرد.
از آن زمان، جهان متحد شد.
مدرس تاریخ داشنگاه جی، پایان نامه فارغ التحصیلی دریافت کرد که افسانه هوو ووجیو را به تصویر می کشید.
او یک صفحه کامل از پایان نامه انتقاد کرد و برای دانشجویی که پایان نامه را نوشته بود فرستاد. سپس پلک زد و به جسم شاهزاده آستین بریده منتقل شد.
……………………………………………………………
تعداد چپتر: 123 چپتر + 13 اکسترا
خلاصه داستان:
ده ها هزار شیطان در این دنیا پرسه می زنند. نصف انها شهر ژائویه را خانه خود می نامند.
در مورد نصف دیگرشان ، همه آنها در قلمرو شمالی کانگ لانگ که توسط تیانشوی جاودان شیائو فوشوان کنترل می شود مرده اند.
فقط یک شیطان، بیست و پنج سال است که در زندان بوده و هنوز زنده است – ارباب شهر ژائویه ، وو شینگ شوئه.
خلاصه داستان:
پی شاوزه ناخواسته راجب یه رمان امگاورس به اسم مارک تصادفی شنید. موقعی که از خواب بیدار شد، متوجه شد که به عنوان شرور که هم اسمشه و یه آلفائه، به اون رمان منتقل شده.
امگای رمان، چنگ شیا، فرمونهاش از کنترل خارج شده بود. شرور نه تنها از فرصت استفاده کرد تا قهرمان داستان رو مارک کنه، بلکه پدر و مادر قهرمان رو هم کشت و شهرتش رو به باد داد. قلب قهرمان پر از کینه شده بود و پنج سال بعد برگشت تا شاوزه رو به قتل برسونه.
پی شاوزه: “….” این چه رمان ملودراماتیک مضخرفیه؟ چرا وقتی که رئیس بود، روی فیلمها و برنامههای تلویزیونی سرمایه گذاری خوبی نکرد؟ بجاش از کله پوکش برای تجاوز به چنگشیا استفاده کرد. جای تعجبی نیست که با چاقوی میوه خوری کشتنش.
پس، اون با درایت چنگ شیا رو دست نخورده به خونش فرستاد و یه نمایشنامه مدرسهای بهش داد. “این دراما برای چنگ شیا مناسبه و پتانسیل محبوبیت و داره.”
و معلوم شد که واقعاً محبوبه. چنگ شیا طرفداراش به دهها میلیون نفر رسیده بودن.
تو روز تولد پی شائوزه، همه ستاره های شرکت اومده بودن تا بهش تبریک بگن. بعد از مهمونی، چنگ شیا شخصا پی شاوزه رو به خونه رسوند. گونه های مرد جوون یکم قرمز شده بود و چشماش در حالی که به پی شاوز خیره شد برق زد. رئیس پی، در واقع، من احساسات شما رو نسبت به خودم می دونم و شما رو خیلی دوست دارم.” پی شاوزه: “…؟”
بعداً فاش شد که پی شاوزه تو همه سریالای چنگ شیا تهیه کننده بوده. طرفدارا گفتن: “این آلفا خیلی خوبه. شیا شیا، عجله کن و اون و مال خودت کن!” چنگ شیا: “اون مال منه :)”
…………………………..
تعداد چپتر: ۸۵ چپتر + ۱۰ اکسترا
وضـعیت : پایان یافتهخلاصه داستان:
و این سه چیز مقدمه ای برای زندگی اش بودند : یک باران تابستانی، یک نگاه گذرا به نی های سیاه و یک مرد.
شن لیانگشنگ روی زمین خاکی دراز کشیده بود و خونریزی داشت که یک دکتر به نام چین چینگ ، مرد مجروح را پیدا میکند.
این اتفاق مجموعه ای از وقایع را رقم میزند که بعضی از آنها مورد انتظار دکتر بودند و بعضی از آنها او را غافلگیر کردند.
ولی با این حال، همه ی این اتفاقات جزئی از برنامه ی سرنوشت بود تا امیال این دو مرد را مقابل اصولشان قرار دهد.
……………………………….
تذکر: *پایان تلخ*
تعداد چپتر: ۲۰ چپتر
وضـعیت : پایان یافتهخلاصه داستان: رونگ زیان، دانشجوی کالج به طور غیرمنتظرهای به دوران گذشته در کشوری افسانهای به نام هِپِنگ برمیگرده.
اون ناچار به قبول سرنوشتش میشه و فکرمیکنه میتونه در گذشته شروع دوبارهای داشته باشه و زندگی آرومی رو تجربه کنه.
اما برای نجات هپنگ از نابودی، مجبور میشه با یک شاهزاده سختگیر و عجیب به نام وو یانگ که آدم سردیه و دوست نداره کسی لمسش کنه و حتی پدر و همهی برادراش ازش میترسن همکاری کنه.
“رونگ زیان: بیا این نره غولو بکشیم.وو یانگ: ترجیح میدم به جاش تورو ببوسم!”
داستانِ یک ماجراجویی جالب و لطیف…
……………………………………………………………………
تعداد چپتر: 99 چپتر
وضـعیت : پایان یافتهشوی ترسو و مظلوم + گونگ زورگو و همجنسگرا.
گونگ (تاپ) یک متر هشتاد و شش سانتی متر قدشه، شوی مظلوم هم یک متر شصت و هشت سانته.
یه روز دنیا وارونه شد و شوی (باتم) مظلوم و گونگ همجنسگرا بدنهاشون باهم جا به جا شد. اونا توی یه رستوران کوچیک با هم ملاقات کردن.
گونگ با چهره ای پر از رضایت گفت: تو خیلی خوشگلی. پوستت رنگ پریده و لمس کردن اونجات احساس خوبی داره……
فریاد وحشتزده شو بلند شد: تو… تو… با بدن من چکار کردی؟!
گونگ: کارای زیادی نکردم.
شو ناله کرد: کی بدنمون و پس میگیریم؟
گونگ: چرا باید بهت پسش بدم؟ من هنوز به اندازه کافی ازش استفاده نکردم!
شوی وحشت زده: ……. غش کرد*
…………………………………….
تعداد چپتر: ۱۰چپتر + ۱ اکسترا
وضـعیت : پایان یافته