اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
خلاصه داستان:
و این سه چیز مقدمه ای برای زندگی اش بودند : یک باران تابستانی، یک نگاه گذرا به نی های سیاه و یک مرد.
شن لیانگشنگ روی زمین خاکی دراز کشیده بود و خونریزی داشت که یک دکتر به نام چین چینگ ، مرد مجروح را پیدا میکند.
این اتفاق مجموعه ای از وقایع را رقم میزند که بعضی از آنها مورد انتظار دکتر بودند و بعضی از آنها او را غافلگیر کردند.
ولی با این حال، همه ی این اتفاقات جزئی از برنامه ی سرنوشت بود تا امیال این دو مرد را مقابل اصولشان قرار دهد.
……………………………….
تذکر: *پایان تلخ*
تعداد چپتر: ۲۰ چپتر