پیشرفته

Living to suffer

خلاصه داستان: و این سه چیز مقدمه ای برای زندگی اش بودند : یک باران تابستانی، یک نگاه گذرا به نی های سیاه و یک مرد. شن لیانگشنگ  روی زمین خاکی دراز کشیده بود و خونریزی داشت که یک دکتر به نام چین چینگ ، مرد مجروح را پیدا میکند. این اتفاق مجموعه ای از […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

خلاصه داستان:

و این سه چیز مقدمه ای برای زندگی اش بودند : یک باران تابستانی، یک نگاه گذرا به نی های سیاه و یک مرد.

شن لیانگشنگ  روی زمین خاکی دراز کشیده بود و خونریزی داشت که یک دکتر به نام چین چینگ ، مرد مجروح را پیدا میکند.

این اتفاق مجموعه ای از وقایع را رقم میزند که بعضی از آنها مورد انتظار دکتر بودند و بعضی از آنها او را غافلگیر کردند.

ولی با این حال، همه ی این اتفاقات جزئی از برنامه ی سرنوشت بود تا امیال این دو مرد را مقابل اصولشان قرار دهد.

……………………………….

تذکر: *پایان تلخ*

تعداد چپتر: ۲۰ چپتر

وضعیت کاربـران

۱ مشاهده کردند
۰ در حال مشاهده هستند
۰ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۰ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
دست اندرکاران

مترجم ها

  • sepiwhite
  • ادیتورها

  • sepiwhite
  • کلینرها

  • sepiwhite
  • رتبه دهی و نــقد
    3.4
    5 نفر
    5
    4
    3
    2
    1
    • Abvvvt

      سلام.ممنون از ترجمه.ببخشید جلد دومش رو هم ترجمه میکنید؟؟

    • Michiko

      سلام مرسی واسه ترجمه خسته نباشید و این که تا چه حد پایانش بده درحد مردن کسی یا فقط به هم نرسیدن؟

    • sepiwhite

      سلام به همگی مترجم هستم. جلد دوم رو به احتمال زیاد ترجمه میکنم. و پایان کتاب رو از اونجایی که شاید بعضی ها نخوان اسپویل بشن نمیگم. توی چپتر 3 لینک ناشناس میزارم اونجا ازم بپرسید حتما بهتون جواب میدم. امیدوارم از ترجمه ی رمان لذت ببرید.

    • LAIERZ

      اوففففف چه اسماتیییییی. اوکی انتظار نداشتم منتظر ادامه ام. ترجمه ات محشره

    • _Yue

      سلام ببخشید فایل زیپ چپتر ۸ مشکل داره انگار برای من باز نمیشه با برنامه هم

    مشاهده همه نقدها
    دست اندرکاران
    • The return of the lord god

      خلاصه :

      شاهزاده سقوط کرده، بای لیز_این، بخاطر تلاش خود برای معکوس کردن زمان و مکان برای نجات پادشاهی سقوط کرده اش، به یک سیستم ابعادی متصل شده و میزبان هوش مصنوعی ای به نام S419M شد.

      از آن پس زندگیش دستخوش تغییر شد: پرش جهانی، تغییر چهره ی مداوم و کبودی شدن در عرض چند ثانیه. رفتن به دنیاهای باستان، مدرن، آینده و پس از آخر الزمان، ماشینی، جنگ های خونی، خدایان و شیاطین، جاودانه ها …

      قدرت ذهنی او روز به روز بیشتر و قدرتمندتر میشد و آماده ی برگشتن به زمان و مکان خود بود. اما به طور غیر منتظره ای ماموریتی مخفی در سطح خدا را راه انداخت: بازگشت پادشاه خدایان. او باید قبل از بازگشت به دنیای اصلی خود این ماموریت را انجام دهد!اگر میدانست چگونه باعث راه انداختن آن شده ، از آن دوری میکرد.

      ……………………………………………………………….

      تعداد چپتر: 317چپتر

    • NEED TO PROPOSE TO SEVEN MEN WHAT TO DO!

      خلاصه:

      چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!

      این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتی‌ایه؟

      و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غم‌انگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتی‌ای بود؟

      من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواسته‌های بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟

      (JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراک‌گذاری رمان‌های انلاین.)

      ………………………….

      تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا

    • Forced to Marry the Enemy Prince

      خلاصه:

      شیان شنگ فردی جذاب و در عین حال بیمار بود. به این ترتیب، در نوجوانی برای زنده ماندن او را به شکل یک دختر درآوردند و به عنوان یک شاهزاده خانم بزرگ شد.

      یک روز دو کشور در حال جنگ بودند و اوضاع وخیم بود. او به سمت دیوار شهر دوید تا به برادر بزرگترش امید دهد، اما ولیعهد کشور دشمن او را دید.

      چشمان تیزبین و نافذ او از بین ده ها هزار سرباز گذر کرد و بر چهره ظریف شیان شنگ فرود آمد.

      با پیمان ازدواج در ازای صلح، دو کشور در نارضایتی بودند.

      ولیعهد کشور شمالی با چشم طمع به شیان شنگ نگاه کرد و قول داد به محض اینکه این زیبارو در آغوشش باشد، جنگ را متوقف کند.

      خانواده سلطنتی کشور جنوبی نگران و مضطرب بودند. «شما سعی می کنید یک شاهزاده را به دست آوردید!»

      برای صلح موقت، شیان شنگ با ولیعهد کشور دشمن ازدواج کرد. او گفت که حال جسمی خوبی ندارد و بهانه ای برای توقف و کامل نکردن ازدواج‌اش آورد.

      با این حال، ولیعهد، ژان لو، سرسخت بود و ظاهراً می خواست شیان شنگ را در همان دیدار اول، زنده ببلعد.

      ولیعهد روز به روز بیشتر و بیشتر به شیان شنگ فکر می کرد زیرا نمی توانست طعم او را بچشد.

      …………………………………

      تعداد چپتر: 106 چپتر + 2 اکسترا

    • I have amnesia, don’t be noisy

      خلاصه داستان:

      وقتی چو چین معشوقه‌ی مبتلا به فراموشی خودش رو پیدا کرد، نامزدِ قلابی که خانواده‌ی معشوقه‌اش براش ترتیب داده بودن همراهش بود.

      نامزد قلابی:«من کسیم که تو بیشتر از همه عاشقی.»

      جونگ یی بین:«… دروغگو، کسی که من عاشقشم چو چینه.»

      نامزد قلابی:«مگه حافظه‌ات رو از دست ندادی؟»

      جونگ یی بین:«فاک! هنوز چو چین رو یادمه!»

      چو چین:«….»

      به جز تو، من تمام دنیا رو فراموش کردم… هیچوقت فراموشت نمی‌کنم چو چین.