Accidental Mark

خلاصه داستان: پی شاوزه ناخواسته راجب یه رمان امگاورس به اسم مارک تصادفی شنید. موقعی که از خواب بیدار شد، متوجه شد که به عنوان شرور که هم اسمشه و یه آلفائه، به اون رمان منتقل شده. امگای رمان، چنگ شیا، فرمون‌هاش از کنترل خارج شده بود. شرور نه تنها از فرصت استفاده کرد تا […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

خلاصه داستان:

پی شاوزه ناخواسته راجب یه رمان امگاورس به اسم مارک تصادفی شنید. موقعی که از خواب بیدار شد، متوجه شد که به عنوان شرور که هم اسمشه و یه آلفائه، به اون رمان منتقل شده.

امگای رمان، چنگ شیا، فرمون‌هاش از کنترل خارج شده بود. شرور نه تنها از فرصت استفاده کرد تا قهرمان داستان رو مارک کنه، بلکه پدر و مادر قهرمان رو هم کشت و شهرتش رو به باد داد. قلب قهرمان پر از کینه شده بود و پنج سال بعد برگشت تا شاوزه رو به قتل برسونه.

پی شاوزه: “….” این چه رمان ملودراماتیک مضخرفیه؟ چرا وقتی که رئیس بود، روی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی سرمایه گذاری خوبی نکرد؟ بجاش از کله پوکش برای تجاوز به چنگ‌شیا استفاده کرد. جای تعجبی نیست که با چاقوی میوه خوری کشتنش.

پس، اون با درایت چنگ شیا رو دست نخورده به خونش فرستاد و یه نمایشنامه مدرسه‌ای بهش داد. “این دراما برای چنگ شیا مناسبه و پتانسیل محبوبیت و داره.”

و معلوم شد که واقعاً محبوبه. چنگ شیا طرفداراش به ده‌ها میلیون نفر رسیده بودن.

تو روز تولد پی شائوزه، همه ستاره های شرکت اومده بودن تا بهش تبریک بگن. بعد از مهمونی، چنگ شیا شخصا پی شاوزه رو به خونه رسوند. گونه های مرد جوون یکم قرمز شده بود و چشماش در حالی که به پی شاوز خیره شد برق زد. رئیس پی، در واقع، من احساسات شما رو نسبت به خودم می دونم و شما رو خیلی دوست دارم.”  پی شاوزه: “…؟”

بعداً فاش شد که پی شاوزه تو همه سریالای چنگ شیا تهیه کننده بوده. طرفدارا گفتن: “این آلفا خیلی خوبه. شیا شیا، عجله کن و اون و مال خودت کن!” چنگ شیا: “اون مال منه :)”

…………………………..

تعداد چپتر: ۸۵ چپتر + ۱۰ اکسترا

وضعیت کاربـران

۰ مشاهده کردند
۲ در حال مشاهده هستند
۰ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۰ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
قسمت ها

دانــلود ناول

مبلغ هر ناول غیر رایگان ۱۲۰۰ تومـان میباشـد
دست اندرکاران

مترجم ها

  • its-mingxia
  • ادیتورها

  • its-mingxia
  • کلینرها

  • its-mingxia
  • رتبه دهی و نــقد
    3.8
    10 نفر
    5
    4
    3
    2
    1
    • SHAHRZAD17

      سلام عزیزم مرسی بابت اینکه داری این ناول جذاب و امتیاز بالا رو ترجمه میکنی میشه بپرسم روز های آپ به چه صورت هست؟

    • mahsamm2

      عاشق این ناول شدم خیلی عالیه ممنون از ترجمه

    • kagehina

      عالییییی من خیلی دنبال ترجمه این ناول بودم زود زود بزارینش

    • Pm.novel

      من با همین چندتا چپتر عاشقش شدم هیچ امگاورسی تا حالا نخوندم که انقدر خوب باشه پیشنهاد میکنم بخونینش

    • mahva

      سلام ممنون از مترجم ، جدید و دوست داشتنیه

    • Hadiss

      سلام مترجم عزیزم خداقوت..انتظار کشیدن برای چپتر های بعدی خیلی خیلی طاقت فرسا هست خدا کنم زودتری بزارید

    • bahar

      سلام ممنون از ترجمه قسمت 28.1 با قسمت 27 یکیه فقط 2 صفحه جدیده میشه درستش کنید؟

    • Its.MingXia

      •• سلام دوستان مترجم این کار هستم. لطفا کسایی که قبلا چپتر 31 رو خریدن دوباره رو خرید نزدنن. چپتر مشکل نداشت فقط چون ایدی یه فرد دیگه بجای ایدی من زده شده بود خریدهاتون برا اون میرفت نه من.. پس منم دوباره اپلودش کردم وگرنه مشکلی نیست. روزهای آپلود هم مشخص نیست ولی هفته ای یک یا دو چپتر رو براتون میذارم.. مرسی بابت تمام حمایت و امتیازهاتون عزیزای دلم.

    • mary

      ترجمه عالی و رونی دارید . داستان هم بسیار پرکشش و زیباهستش. فقط میشه سریعتر چپترهای جدید رو بزارید خیلی خیلی ممنون

    • mariana

      سلام این ناول هم مثل قبلی که ترجمه کردی ، قشنگ و عالی بود، منتظر ادامش هستم و میشه برای کار های بعدیت ژانر ووشیا یا فانتزی تر رو در نظر داشته باشی؟

    مشاهده همه نقدها
    دست اندرکاران
    • The return of the lord god

      خلاصه :

      شاهزاده سقوط کرده، بای لیز_این، بخاطر تلاش خود برای معکوس کردن زمان و مکان برای نجات پادشاهی سقوط کرده اش، به یک سیستم ابعادی متصل شده و میزبان هوش مصنوعی ای به نام S419M شد.

      از آن پس زندگیش دستخوش تغییر شد: پرش جهانی، تغییر چهره ی مداوم و کبودی شدن در عرض چند ثانیه. رفتن به دنیاهای باستان، مدرن، آینده و پس از آخر الزمان، ماشینی، جنگ های خونی، خدایان و شیاطین، جاودانه ها …

      قدرت ذهنی او روز به روز بیشتر و قدرتمندتر میشد و آماده ی برگشتن به زمان و مکان خود بود. اما به طور غیر منتظره ای ماموریتی مخفی در سطح خدا را راه انداخت: بازگشت پادشاه خدایان. او باید قبل از بازگشت به دنیای اصلی خود این ماموریت را انجام دهد!اگر میدانست چگونه باعث راه انداختن آن شده ، از آن دوری میکرد.

      ……………………………………………………………….

      تعداد چپتر: 317چپتر

    • NEED TO PROPOSE TO SEVEN MEN WHAT TO DO!

      خلاصه:

      چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!

      این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتی‌ایه؟

      و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غم‌انگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتی‌ای بود؟

      من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواسته‌های بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟

      (JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراک‌گذاری رمان‌های انلاین.)

      ………………………….

      تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا

    • Forced to Marry the Enemy Prince

      خلاصه:

      شیان شنگ فردی جذاب و در عین حال بیمار بود. به این ترتیب، در نوجوانی برای زنده ماندن او را به شکل یک دختر درآوردند و به عنوان یک شاهزاده خانم بزرگ شد.

      یک روز دو کشور در حال جنگ بودند و اوضاع وخیم بود. او به سمت دیوار شهر دوید تا به برادر بزرگترش امید دهد، اما ولیعهد کشور دشمن او را دید.

      چشمان تیزبین و نافذ او از بین ده ها هزار سرباز گذر کرد و بر چهره ظریف شیان شنگ فرود آمد.

      با پیمان ازدواج در ازای صلح، دو کشور در نارضایتی بودند.

      ولیعهد کشور شمالی با چشم طمع به شیان شنگ نگاه کرد و قول داد به محض اینکه این زیبارو در آغوشش باشد، جنگ را متوقف کند.

      خانواده سلطنتی کشور جنوبی نگران و مضطرب بودند. «شما سعی می کنید یک شاهزاده را به دست آوردید!»

      برای صلح موقت، شیان شنگ با ولیعهد کشور دشمن ازدواج کرد. او گفت که حال جسمی خوبی ندارد و بهانه ای برای توقف و کامل نکردن ازدواج‌اش آورد.

      با این حال، ولیعهد، ژان لو، سرسخت بود و ظاهراً می خواست شیان شنگ را در همان دیدار اول، زنده ببلعد.

      ولیعهد روز به روز بیشتر و بیشتر به شیان شنگ فکر می کرد زیرا نمی توانست طعم او را بچشد.

      …………………………………

      تعداد چپتر: 106 چپتر + 2 اکسترا

    • I have amnesia, don’t be noisy

      خلاصه داستان:

      وقتی چو چین معشوقه‌ی مبتلا به فراموشی خودش رو پیدا کرد، نامزدِ قلابی که خانواده‌ی معشوقه‌اش براش ترتیب داده بودن همراهش بود.

      نامزد قلابی:«من کسیم که تو بیشتر از همه عاشقی.»

      جونگ یی بین:«… دروغگو، کسی که من عاشقشم چو چینه.»

      نامزد قلابی:«مگه حافظه‌ات رو از دست ندادی؟»

      جونگ یی بین:«فاک! هنوز چو چین رو یادمه!»

      چو چین:«….»

      به جز تو، من تمام دنیا رو فراموش کردم… هیچوقت فراموشت نمی‌کنم چو چین.