همسر در اولویت اول است، کشور دوم، و شوهر کمترین اهمیت را دارد.کل زندگیاش او سوار بر اسب جنگی و انجام خدمات نظامی شایسته بود. اما نتیجهاش چه بود؟ در نهایت، وقتی به اهدافش رسیده بود، کنار زده شد. از روی خودخواهی، صیغه خود را مورد لطف قرار داد و همسرش را نادیده گرفت. در پایان، کسی که کنارش ماند همان همسری بود که برای ده سال او را نادیده گرفته بود…
بعد از تولدی دوباره، جینگ شائو تصمیم گرفت توبه کند و از نو آغاز کند…
درحالی که بالشی گرفته بود بیرون اتاق ایستاده بود. جینگ شائو به آسمان چشم دوخت. اول باید رابطهاش را با همسرش درست کند. جینگ شائو دستش را مشت کرد و به در کوبید، “جون چینگ، اشتباهمو میدونم. بذار بیام تو!”
وضـعیت : پایان یافته