اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
ژو زیشو رهبر سازمان خاصی هست که تحت فرمان امپراطور خدمت میکنه. اون تصمیم میگیره با دادن بهایی سنگین، زندگی گذشتهش رو پشت سر بگذاره ولی ناخواسته درگیر دنیای هنرهایرزمی میشه. و در طی این مسیر با شخصی مواجه میشه که…
ژو زیشو رهبر سازمان خاصی هست که تحت فرمان امپراطور خدمت میکنه. اون تصمیم میگیره با دادن بهایی سنگین، زندگی گذشتهش رو پشت سر بگذاره ولی ناخواسته درگیر دنیای هنرهایرزمی میشه. و در طی این مسیر با شخصی مواجه میشه که…
خلاصه:
دوان جیایان یه بتای خیلی خوش قیافه است که همیشه زندگی خوبی داشته! ولی وقتی وارد دبیرستان میشه روند زندگی خوبش متوقف میشه!
همش هم بخاطر نماینده کلاسه! لو شینگسی وضعیت خانوادگی بهتری از دوان جیایان داره، قدبلندتره، بسکتبال بهتر بازی میکنه و وضعیت تحصیلش رو که نگو! اصلا توی یه دنیای دیگه است نسبت به دوان جیایان.
حتی بهترین دوست دوان جیایان هم دلش میخواد یه بار عطر اون رو بو کنه!از همه مهمتر اینه که هر دختری دوان جیایان عاشقش میشه، شیفته و خمار لو شینگسیه!
اوه… حالا دوان جیایان تبدیل به یه امگا شده که به فرومونهای لو شینگسی نیاز داره! حالا باید التماسش کنه که قبول کنه گازش بگیره! خوبه اون امگاست نه این مرتیکه دردسر!
………………………………………………
تعداد قسمت: ۷۲ چپتر +۴ اکسترا
خلاصه:
چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!
این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتیایه؟
و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غمانگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتیای بود؟
من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواستههای بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟
(JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراکگذاری رمانهای انلاین.)
………………………….
تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا
خلاصه:
شیان شنگ فردی جذاب و در عین حال بیمار بود. به این ترتیب، در نوجوانی برای زنده ماندن او را به شکل یک دختر درآوردند و به عنوان یک شاهزاده خانم بزرگ شد.
یک روز دو کشور در حال جنگ بودند و اوضاع وخیم بود. او به سمت دیوار شهر دوید تا به برادر بزرگترش امید دهد، اما ولیعهد کشور دشمن او را دید.
چشمان تیزبین و نافذ او از بین ده ها هزار سرباز گذر کرد و بر چهره ظریف شیان شنگ فرود آمد.
با پیمان ازدواج در ازای صلح، دو کشور در نارضایتی بودند.
ولیعهد کشور شمالی با چشم طمع به شیان شنگ نگاه کرد و قول داد به محض اینکه این زیبارو در آغوشش باشد، جنگ را متوقف کند.
خانواده سلطنتی کشور جنوبی نگران و مضطرب بودند. «شما سعی می کنید یک شاهزاده را به دست آوردید!»
برای صلح موقت، شیان شنگ با ولیعهد کشور دشمن ازدواج کرد. او گفت که حال جسمی خوبی ندارد و بهانه ای برای توقف و کامل نکردن ازدواجاش آورد.
با این حال، ولیعهد، ژان لو، سرسخت بود و ظاهراً می خواست شیان شنگ را در همان دیدار اول، زنده ببلعد.
ولیعهد روز به روز بیشتر و بیشتر به شیان شنگ فکر می کرد زیرا نمی توانست طعم او را بچشد.
…………………………………
تعداد چپتر: 106 چپتر + 2 اکسترا
خلاصه داستان:
لینهان، بهترین امگای امپراتوری، طراح اصلی مکانیکی آکادمی نظامی ملی بود. علاوه بر غلظت زیاد فُرمون ها و قدرت معنوی غیرقابل باورش، هیچکس نمیداند که او توانایی عجیبی را نیز بیدار کرده است – ” ذهن خوانی!”
تنها با گذاشتن دستش بر روی دست شخص دیگری، میتوانست بفهمد که در ذهن طرف مقابل چه میگذرد.
اوضاع در امپراتوری در حال تغییر بود، و طوفان در شُرُف آمدن بود؛ و لینهان به عنوان برجسته ترین طراح مکانیکی موسسه تحقیقات نظامی، با آن ژنرال عالیرتبه و مقتدر امپراتوری ملاقات کرد.
لین هان مجبور شد دستکشهایش را دربیاورد و با آن اسطورهی بدنام و سنگدل دست دهد.
«بوی خیلی خوبی میده، میخوام مارکش کنم!»
«لینهان: ؟؟؟»
جوان با سردی، صورتش را پایین انداخت و دستش را با بیحوصلگی عقب کشید: «برای گستاخی که کردم متاسفم!»
“اجازه بدید تا تصور کنم که در میان ستارهها، ستارهای وجود داره، که زندگی من رو بواسطهی تاریکی ناشناختهای هدایت می کنه.” تاگور”
……………………………
تعداد چپترها: 132 چپتر