لیف ، در سن ۱۶ سالگی از پدرش شیئی جادویی به نام کمربند دلتورا را بدست می آورد. هنگامی که ارباب سایه ها ، جادوگری شیطانی کمربند را نابود میکند و به همین ترتیب سرزمین دلتورا را تصرف میکند ، لیف با بزرگترین چالش های زندگی اش روبرو میشود . با کمک استادش باردا ، و یک دختر یتیم جوان جاسمین ، لیف -مسلح شده تنها با یک شمشیر و یک شنل جادویی- با جسارت به درون مکان های تاریک و خطرناک میروند تا هفت جواهر جادویی دزدیده شده از کمربند را پیدا کنند . این هفت جواهر پس از قرار گرفتن در جایگاه اصلی خود (کمربند) ، به وارث تاج و تخت سرزمین دلتورا قدرت میبخشند و مردم را از سایه ی ظلم ارباب سایه ها آزاد میکنند.
