Yu Wu

گو مانگ خائن دوباره به سرزمین خود بازگشت. همه از تبعید او خوشحال شدند. گفته میشد کسی که بیشتر از همه از او تنفر داشته دوست صمیمی اش ـــ ارباب جوان سرد و بی احساس مو بوده. یک شایعه: ارباب جوان مو سیصد و شصت و پنج روش شکنجه را برای امتحان کردن روی گو […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

گو مانگ خائن دوباره به سرزمین خود بازگشت.

همه از تبعید او خوشحال شدند. گفته میشد کسی که بیشتر از همه از او تنفر داشته دوست صمیمی اش ـــ ارباب جوان سرد و بی احساس مو بوده.

یک شایعه: ارباب جوان مو سیصد و شصت و پنج روش شکنجه را برای امتحان کردن روی گو مانگ اماده کرد، به اندازه ای که برای یکسال بدون نیاز به تکرار، با او بازی کند.

اما حقیقت چه بود؟

خب حقیقت توصیف ناپذیر تر از این حرف ها بود ـــ

شخصیت مو شی: پرهیزکار ترین فرمانده امپراطوری…

ارتباطش با گو مانگ خیانتکار: انها قبلا عاشق هم بودند…

وضعیت کاربـران

۱ مشاهده کردند
۱۷ در حال مشاهده هستند
۳ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۱ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
دست اندرکاران

مترجم ها

  • hena
  • ادیتورها

  • hena
  • کلینرها

  • رتبه دهی و نــقد
    3.1
    31 نفر
    5
    4
    3
    2
    1
    • SHAHRZAD17

      این ناول پرفکتهههه عاشقشم مثل هاسکی اینم فوق العادس

    • Leila91

      این نول هم درست مثل هاسکی حرف نداره.من انگلیسیشو تا نصفه خوندم و بی نهایت دوسش دارم خوشحالم که دارید این نول بی نظیرو ترجمه می کنید.

    • Maryam.78.n

      ممنونم از شروع ترجمه تعریف این رمان رو خیلی شنیدم..موفق باشید

    • Saya

      این ناول حقیقتا بی نظیره ، درست مثل 2ha ، خیلی خوبه که دارید ترجمه اش میکنید ، با اینکه من نسخه انگلیسی رو خوندم ولی خوندن فارسیش کیف دیگه ای داره ، با تشکر از مترجم عزیز

    • Krusona

      ببخسید این ناول چند چپتره؟ و چه روزایی قرار میگیره؟

    • zahra1997kml

      قلبم برای این بچه به درد اومد .... گومانگ بیچاره ..‌. خیلی رمان قشنگ و پر احساسیه .... ممنون برای ترجمه ...کاش بگید چند چپتره و کی پست داریم ....

    • zahra1385

      خیلی خوبه که دارید ترجمش مینین واقعا که خوندن فارسیش لطف دیگه ای داره

    • bahararef

      ناولش خیلی قشنگه...مرسی از مترجم خوبش عالی میشه اگه بیشتر برامون ترجمه کنین

    • mayan66

      دست گلتون دردنکنه کار ترجمه عالیه و پاورقی ها خیلی خوبن فقط لطف میکنید ک فونت پاورقی ها رو بزرگ تر کنید خیلی ریزه

    • Abvvvt

      وایی من عاشق اون هشتگ # مینی تئاتر: اخرشم، خیلی خوبه، مرسی

    • Fatiii

      ناول عالی ترجمه عالی از همه مهم تر مترجم که بسیار عالی هستن، ممنون و خسته نباشید.

    • mitra_zilk

      سلام ناول خیلی قشنگیه دست مترجمش درد نکنه منتظر قسمت های جدیدشم امیدوارم زودتر بیاد

    • hilla

      این رمان خیلی قشنگه ترجمشم خیلی روان و عالیه دست مترجمش درد نکنه خسته نباشید

    • Sozan

      سول عزیز کلی کلی خسته نباشی این چپتر خیلی زیاد بود معلومه خیلی کلافه ت کرد ولی خیلی خوب بود واقعا گوئوشی عجب دیونه و روانی و سادیسمیه همه این کینه ها از یه دختر شروع شد اصن اگه همچین ذات پلیدی داره چطو رفت به چیان کمک کرد؟ وای خدا چن چپتره مکالمات بین موشی و گومانگ رو نخوندم دلم براشووون ضعفف رفته با تک ب تککک مکالمتشون قلبم ب درد میاد خصوصا عشق موشی به گومانگ واقعا قشنگگگگگه .. موشی جون منم باهات موافقم عشقت یه طرفه ست هقققق:(((( سول جون یه وقت ناراحت نشیا من یه عااالمه کامنت میزارم من بعد.. خسته نباشی بازم کلییییی بوس بهتتتتتت

    • M.sadraa

      سلام مترجم عزیز خیلی ناول قشنگیه ممنون از ترجمتون

    • sarahl

      این ناول هیچی کمتر از ناولای با ژانر مشابه نداره فوق العاده س همه چیزش مرسی از مترجم عزیز❤❤

    • Elina rostami

      این رمان هم خودش و هم ترجمش عالیههه3>خواهشا زود به زود اپدیت کنین❤

    • kianakhttmi

      مرسى از مترجم عزيز كه انقدر روان و عالى ترجمه ميكنه بوس+بغل^^

    • Kumo

      ولی من عاشقققق این ناولم از دستش ندین اصلاااا. عالیه کاملا میتونی حسش کنین

    • Maryam1

      سلام و خسته نباشید به مترجم محترم.چقدر طول میکشه تا ترجمه ناول به پایان برسه؟تا اخر سال تمام میشه ایا؟

    • Tatsumaki

      سلا خسته نباشی چرا جیدا انقد دیر به دیر اپش میکنی

    • Xiao_zhan

      این چه وضش بود؟۱۰۶چپتر.کامل بود؟میت بون واقن هدفی هم داشته از نوشتنش؟

    • raz5

      سلام. وقت بخیر. میشه لطفا بگین چه روزهایی چپتر جدید قرار می گیره

    • Nahid. Espanany

      سلام ناول قشنگژ بود ولی چرا اینطوری نصفه تموم شد؟

    • ronayi_79

      همونطور که از میتبان انتظار میرفت. این ناول عااااالیه. کاملا روند داستانش با ناول قبلیش فرق داره ولی همون اندازه محسور کنندس. ممنون از ترجمه ی قشنگتون❤

    • Nili.sk

      ناول ۱۹۶ پارت داره بقیه اش رو ترجمه نمیکنید؟

    • eunhae_is_reall

      مترجم قبلی داره خوب پیش میره ، من رفتم ایدی خودش ادامه اش گرفتم اینجوری دو ترجمه ای نشه

    • mary

      ممنون بابت ترجمه زیبا و رونتون . فقط چپترهای 111 تا 118 بعد از دانلود باز نمی شن .میشه فایل درست رو بزارید. ممنون

    • aespa

      سلام خسته نباشید! از چپتر ۱۰۶ به بعد ناقص ترجمه شده! در واقع هر چپتر فقط نصفه و چپتر بعدی از ادامه نیس یجورایی انگار یه تکه هایی اصلا ترجمه نشده! الان تکلیف ما خواننده ها چیه؟ اگه یکم ارزش قائلید لطفا اصلاحش کنید

    • Anne_far

      ممنون از ترجمه عالی‌تون. خیلی داستان غمگین و در عین حال قشنگیه.

    • Aylin law

      دوستان ادامش ترجمه نشده؟؟؟ متاسفانه نه ادامه این ناول ها گذاشته شد ،نه شارژ اکانت درست شد ،حتی کسی هم پاسخگو نیست

    مشاهده همه نقدها
    دست اندرکاران
    • Wine and gun

      آلبارینو اسیب شناسی بود که در پزشکی قانونی وستلند کار میکرد. او مجرد بود و شخصیت شوخ طبعی نیز داشت که گاهی با همکارانش برای نوشیدن مشروب بیرون می رفت درست مثل هر پزشک پزشک قانونی دیگر.البته به جز یک موضوع: او یک قاتل سریالی روانی بود که هیچکس از ان باخبر نبود مدت ها بود که آلبارینو یک زندگی معمولی، خسته‌کننده، یکنواخت و بدون هیجان داشت، از خانه – به اداره پزشکی قانونی – به صحنه جنایت ( صحنه جنایت خودش یا شخصی دیگر). تا اینکه یک روز، یک قاتل سریالی روانی دیگر به طور ناخواسته هدفی را که او سه ماه برای کشتنش برنامه ریزی کرده بود کشت‌.با خراب شدن برنامه بسیار دقیقش، او عصبانی شد و تصمیم گرفت برای تحریک عصبانیت انیکی قاتل خودش دست به کار شود.

    • The return of the lord god

      خلاصه :

      شاهزاده سقوط کرده، بای لیز_این، بخاطر تلاش خود برای معکوس کردن زمان و مکان برای نجات پادشاهی سقوط کرده اش، به یک سیستم ابعادی متصل شده و میزبان هوش مصنوعی ای به نام S419M شد.

      از آن پس زندگیش دستخوش تغییر شد: پرش جهانی، تغییر چهره ی مداوم و کبودی شدن در عرض چند ثانیه. رفتن به دنیاهای باستان، مدرن، آینده و پس از آخر الزمان، ماشینی، جنگ های خونی، خدایان و شیاطین، جاودانه ها …

      قدرت ذهنی او روز به روز بیشتر و قدرتمندتر میشد و آماده ی برگشتن به زمان و مکان خود بود. اما به طور غیر منتظره ای ماموریتی مخفی در سطح خدا را راه انداخت: بازگشت پادشاه خدایان. او باید قبل از بازگشت به دنیای اصلی خود این ماموریت را انجام دهد!اگر میدانست چگونه باعث راه انداختن آن شده ، از آن دوری میکرد.

      ……………………………………………………………….

      تعداد چپتر: 317چپتر

    • NEED TO PROPOSE TO SEVEN MEN WHAT TO DO!

      خلاصه:

      چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!

      این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتی‌ایه؟

      و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غم‌انگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتی‌ای بود؟

      من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواسته‌های بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟

      (JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراک‌گذاری رمان‌های انلاین.)

      ………………………….

      تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا

    • Forced to Marry the Enemy Prince

      خلاصه:

      شیان شنگ فردی جذاب و در عین حال بیمار بود. به این ترتیب، در نوجوانی برای زنده ماندن او را به شکل یک دختر درآوردند و به عنوان یک شاهزاده خانم بزرگ شد.

      یک روز دو کشور در حال جنگ بودند و اوضاع وخیم بود. او به سمت دیوار شهر دوید تا به برادر بزرگترش امید دهد، اما ولیعهد کشور دشمن او را دید.

      چشمان تیزبین و نافذ او از بین ده ها هزار سرباز گذر کرد و بر چهره ظریف شیان شنگ فرود آمد.

      با پیمان ازدواج در ازای صلح، دو کشور در نارضایتی بودند.

      ولیعهد کشور شمالی با چشم طمع به شیان شنگ نگاه کرد و قول داد به محض اینکه این زیبارو در آغوشش باشد، جنگ را متوقف کند.

      خانواده سلطنتی کشور جنوبی نگران و مضطرب بودند. «شما سعی می کنید یک شاهزاده را به دست آوردید!»

      برای صلح موقت، شیان شنگ با ولیعهد کشور دشمن ازدواج کرد. او گفت که حال جسمی خوبی ندارد و بهانه ای برای توقف و کامل نکردن ازدواج‌اش آورد.

      با این حال، ولیعهد، ژان لو، سرسخت بود و ظاهراً می خواست شیان شنگ را در همان دیدار اول، زنده ببلعد.

      ولیعهد روز به روز بیشتر و بیشتر به شیان شنگ فکر می کرد زیرا نمی توانست طعم او را بچشد.

      …………………………………

      تعداد چپتر: 106 چپتر + 2 اکسترا