اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
وقتی چشم هایم را باز کردم ، درون یک رمان بودم ! رمانی به نام “تولد یک قهرمان.”
“تولد یک قهرمان” رمانی بر اساس ماجراجویی های شخصیت اصلی ، چویی هان بود.
یک پسر دبیرستانی که به بعد متفاوتی از زمین تناسخ پیدا میکند.
و من به عنوان آشغال خانواده کنتی که روستای چویی هان ، جزو املاک تحت اختیارشان بود ، وارد دنیای این رمان شدم.
مشکل اصلی اینجا بود که چویی هان بعد از نابودی روستا و کشته شدن تمام مردم روستا ، شخصیت اش عوض میشود.
مشکل بزرگتر هم این است که این آشغال نادانی که من در او تناسخ یافتم ، از این اتفاق باخبر نبود و پس از رویارویی با چویی هان ، باعث عصبانیت او شده و تا سرحد مرگ کتک میخورد!!
“این قراره دردسر ساز بشه…”
حس میکنم که بدبختی بزرگی به سرم اومده ، اما این زندگی جدید ارزش تلاش کردن را دارد.