پیشرفته
Trash of the Count’s Family

Trash of the Count’s Family

وقتی چشم هایم را باز کردم ، درون یک رمان بودم ! رمانی به نام “تولد یک قهرمان.” “تولد یک قهرمان” رمانی بر اساس ماجراجویی های شخصیت اصلی ، چویی هان بود. یک پسر دبیرستانی که به بعد متفاوتی از زمین تناسخ پیدا میکند. و من به عنوان آشغال خانواده کنتی که روستای چویی هان […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
وضعیت
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

وقتی چشم هایم را باز کردم ، درون یک رمان بودم ! رمانی به نام “تولد یک قهرمان.”

“تولد یک قهرمان” رمانی بر اساس ماجراجویی های شخصیت اصلی ، چویی هان بود.

یک پسر دبیرستانی که به بعد متفاوتی از زمین تناسخ پیدا میکند.

و من به عنوان آشغال خانواده کنتی که روستای چویی هان ، جزو املاک تحت اختیارشان بود ، وارد دنیای این رمان شدم.

مشکل اصلی اینجا بود که چویی هان بعد از نابودی روستا و کشته شدن تمام مردم روستا ، شخصیت اش عوض میشود.

مشکل بزرگتر هم این است که این آشغال نادانی که من در او تناسخ یافتم ، از این اتفاق باخبر نبود و پس از رویارویی با چویی هان ، باعث عصبانیت او شده و تا سرحد مرگ کتک میخورد!!

“این قراره دردسر ساز بشه…”

حس میکنم که بدبختی بزرگی به سرم اومده ، اما این زندگی جدید ارزش تلاش کردن را دارد.

وضعیت کاربـران

۰ مشاهده کردند
۱ در حال مشاهده هستند
۰ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۰ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
قسمت ها

دانــلود ناول

مبلغ هر ناول غیر رایگان ۱۲۰۰ تومـان میباشـد
    چپتری برا این پست ارسال نشده است
دست اندرکاران
رتبه دهی و نــقد
4.2
5 نفر
5
4
3
2
1
  • SHAHRZAD17

    من خیلی منتظر ترجمه این ناول بودم کلی خوشحال شدم ک میخواید ترجمش کنید مرسیییییی

  • Venus

    به نظر ناول خیلی خوبی میاد،ممنون از ترجمه اتون،لطفا به کارتون ادامه بدبن

  • harpoon

    سلام برنامه ناول ها چطوریه؟ هفته ای؟ ماهی؟ سالی؟ الان خیلی وقته قسمت بعد این ناول نیومده.

  • fatimahosseini

    سلام ، ترجمه برای مدتی متوقف شده ، اما از مرداد ماه به طور مرتب هفتگی ارسال میشه

  • Bella

    من خیلی دنبال این ناول میگشتم TT خوشحالم که میخواین بزارین ^_^ بی صبرانه منتظرم

مشاهده همه نقدها
دست اندرکاران
  • The return of the lord god

    خلاصه :

    شاهزاده سقوط کرده، بای لیز_این، بخاطر تلاش خود برای معکوس کردن زمان و مکان برای نجات پادشاهی سقوط کرده اش، به یک سیستم ابعادی متصل شده و میزبان هوش مصنوعی ای به نام S419M شد.

    از آن پس زندگیش دستخوش تغییر شد: پرش جهانی، تغییر چهره ی مداوم و کبودی شدن در عرض چند ثانیه. رفتن به دنیاهای باستان، مدرن، آینده و پس از آخر الزمان، ماشینی، جنگ های خونی، خدایان و شیاطین، جاودانه ها …

    قدرت ذهنی او روز به روز بیشتر و قدرتمندتر میشد و آماده ی برگشتن به زمان و مکان خود بود. اما به طور غیر منتظره ای ماموریتی مخفی در سطح خدا را راه انداخت: بازگشت پادشاه خدایان. او باید قبل از بازگشت به دنیای اصلی خود این ماموریت را انجام دهد!اگر میدانست چگونه باعث راه انداختن آن شده ، از آن دوری میکرد.

    ……………………………………………………………….

    تعداد چپتر: 317چپتر

  • NEED TO PROPOSE TO SEVEN MEN WHAT TO DO!

    خلاصه:

    چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!

    این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتی‌ایه؟

    و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غم‌انگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتی‌ای بود؟

    من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواسته‌های بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟

    (JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراک‌گذاری رمان‌های انلاین.)

    ………………………….

    تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا

  • I have amnesia, don’t be noisy

    خلاصه داستان:

    وقتی چو چین معشوقه‌ی مبتلا به فراموشی خودش رو پیدا کرد، نامزدِ قلابی که خانواده‌ی معشوقه‌اش براش ترتیب داده بودن همراهش بود.

    نامزد قلابی:«من کسیم که تو بیشتر از همه عاشقی.»

    جونگ یی بین:«… دروغگو، کسی که من عاشقشم چو چینه.»

    نامزد قلابی:«مگه حافظه‌ات رو از دست ندادی؟»

    جونگ یی بین:«فاک! هنوز چو چین رو یادمه!»

    چو چین:«….»

    به جز تو، من تمام دنیا رو فراموش کردم… هیچوقت فراموشت نمی‌کنم چو چین.

  • I Can Read Minds But Will Not Be Marked

    خلاصه داستان:

    لین‌هان، بهترین امگای امپراتوری، طراح اصلی مکانیکی آکادمی نظامی ملی بود. علاوه بر غلظت زیاد فُرمون ها و قدرت معنوی غیرقابل باورش، هیچ‌کس نمی‌داند که او توانایی عجیبی را نیز بیدار کرده است – ” ذهن خوانی!”

    تنها با گذاشتن دستش بر روی دست شخص دیگری، می‌توانست بفهمد که در ذهن طرف مقابل چه می‌گذرد.

    اوضاع در امپراتوری در حال تغییر بود، و طوفان در شُرُف آمدن بود؛ و لین‌هان به عنوان برجسته ترین طراح مکانیکی موسسه تحقیقات نظامی، با آن ژنرال عالی‌رتبه و مقتدر امپراتوری ملاقات کرد.

    لین هان مجبور شد دستکش‌هایش را دربیاورد و با آن اسطوره‌ی بدنام و سنگدل دست دهد.

    «بوی خیلی خوبی میده، میخوام مارکش کنم!»

    «لین‌هان: ؟؟؟»

    جوان با سردی، صورتش را پایین انداخت و دستش را با بی‌حوصلگی عقب کشید: «برای گستاخی که کردم متاسفم!»

    “اجازه بدید تا تصور کنم که در میان ستاره‌ها، ستاره‌ای وجود داره، که زندگی من رو بواسطه‌ی تاریکی ناشناخته‌ای هدایت می کنه.” تاگور”

    ……………………………

    تعداد چپترها: 132 چپتر