اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
“دیگه نمیتونم رمانای تم حرمسرایی بخونم؟”شن یوان در جسم مردی جوان و تبهکاری فاسد به نام شن چینگچیو از نو متولد شد.اما باید دانست که شن چینگچیوی اصلی بعدها توسط شاگردش لو بینگه مانند یک عروسک چوبی تکه تکه شد.قلب شنچینگیو چنان می تپید که انگار گله ای اسب رم کرده درونش حرکت میکردند ولی گفت:«من که نمیخوام دست به دامن این یارو بشم ولی آخه چرا شخصیت اینقدر سیاه و پلید درست شده؟ به هزار شکل دیگه میشد ازش انتقام گرفت….عه….چرا همه نقشای رمانتیکی که زنا اجرا میکنن رو دادن به این؟ آخه این یه تبهکاره مگه مجبوره بخاطر شخصیت اصلی خودشو فدا کنه؟»شن چینگیو گفت:«فکر کنم یکبار دیگه هم میتونم نجاتش بدم!»
……….
برای دانلود کتاب کامل به لینک زیر مراجعه نمایید :