اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
هیراساوا کازوکی یک دانشجوی ساده بود که هرجایی یکی مثلش را می توانی پیدا کنی اما او وقتی به خودش آمد دید که انگار یک چیزهایی درست نیست. کازوکی خودش را توی بدن یک فرد دیگر پیدا کرده بود و نمی دانست چه اتفاقی افتاده است واز آن هم بدتر این بود که او این شخصیت را می شناخت و کسی نبود جز >>پادشاه نخاله ها<< منفورترین و عوضی ترین شخصیتی که می توانی پیدا کنی. پرچم های مرگ برای منفورترین شخصیت یکی یکی همانند هزاران مین در اطرافش ظاهر می شوند آیا کازوکی می تواند راه زنده ماندن را پیدا کند و خود را از کوه پرچم های مرگ نجات دهد؟