Mistakenly saving the villian

Mistakenly Saving the Villain

خلاصه: وقتی سونگ چینگشی، که در زندگی قبلی اش به محقق ظالم معروف بود، مُرد، توسط پروفسور سیستم ماموریتی دریافت کرد. نجات شخص اصلی باتم مهربان و نجیب رمان “کوره استثنایی”. تنها بعد از نجات بیمارش یو ووهوان با خوشحالی از سیستم پرسید:” ماموریت با موفقیت تموم شد پروفسور! قبول شدم؟” پروفسور سیستم از عصبانیت […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

خلاصه:

وقتی سونگ چینگشی، که در زندگی قبلی اش به محقق ظالم معروف بود، مُرد، توسط پروفسور سیستم ماموریتی دریافت کرد. نجات شخص اصلی باتم مهربان و نجیب رمان “کوره استثنایی”.
تنها بعد از نجات بیمارش یو ووهوان با خوشحالی از سیستم پرسید:” ماموریت با موفقیت تموم شد پروفسور! قبول شدم؟” پروفسور سیستم از عصبانیت منفجر شد:” پسره احمق!!! آدم اشتباهی رو نجات دادی…”

تعداد چپتر: ۱۲۰ چپتر
…………………………………………………………
هشدار: این داستان مملو از اشارات به آزار جنسی، شکنجه و افکار خودکشی است. 

وضعیت کاربـران

۱ مشاهده کردند
۳ در حال مشاهده هستند
۰ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۰ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
قسمت ها

دانــلود ناول

مبلغ هر ناول غیر رایگان ۱۲۰۰ تومـان میباشـد
دست اندرکاران

مترجم ها

  • sepiwhite
  • ادیتورها

  • sepiwhite
  • کلینرها

  • sepiwhite
  • رتبه دهی و نــقد
    3.7
    16 نفر
    5
    4
    3
    2
    1
    • mehrnazv

      وااای بنظر خییل یجذاب میاد. من دو تا چپتر اول رو خوندم و قشنگه. لطفا اگه وقتشو داشتی هفته ای چند تا چپتر ترجمه کن مترجم عزیز

    • LAIERZ

      ای جان، چه جذاب بود. از اون رمان هاست که هی دلت میخواد بدونی ادامه اش چی میشه. بی صبرانه منتظرم.

    • Tatsumaki

      وای بع نظر خیلی قشنگ میاد لطفا پارتی بیشتر ازش آپ کنین هق

    • mohigh

      خیلی خوبههههه عاشق این داستان شدم ممنون از ترجمه

    • moohya

      ناول خیلی خوبیه توصیه میکنم حتماً بخونیدش

    • SHAHRZAD17

      این ناول فوق فوق فوق فوق محشره کلی مرسی برای ترجمه میصه بگی روز های آپ کی هست؟

    • Yona24chan

      این رمان خیلیییی قشنگه کلیشه ای نیست باتم و تاپش متفاوتن بی صبرانه منتظر ادامش هستم

    • mahsamm2

      هر چی از خوبی رمان بگم کم گفتم خیلی عالیه ممنون از ترجمه

    • Maryam.78.n

      این رمان واقعا فوق العاده،محشر و غیرقابل پیش بینیه ممنونم از ترجمه ی این رمان خسته نباشید.

    • Del_ta

      روند داستانی جذابی داره و میشه گفت از ناولای دیگه که تو این سبکن فضای خیلی متفاوت‌تر و گیراتری داره. کاملا میشه تو رنج سنی بزرگسال در نظر گرفتش چون تصور آسیب‌هایی که این شخصیت دیده حتی برای یک بزرگسال هم دردناکه. در کل یکی از زیباترین ناول‌هاییه که خوندم. ممنون از مترجم برای سلیقه خوب و ترجمه خوب‌ترش. امیدوارم آپ‌های بیشتری از این ناول رو با سرعت بالاتری ببینیم.

    • kagehina

      خیلییییییییییییی خوب بود قشنگ سر قسمت اخرش عر زدم تروخدا زود زود بزارین هق

    • shadimm

      سلام،امیدارم حال مترجم ناول خوب باشه،ناول خیلی قشنگه،و همیشه منظم و روی تایم آپ میشد،هرچند یک مدته خبری نیست،مترجم جان کجایی؟؟

    • Laya.

      سلام از ترجمه خیلی خیلی خوب و روون مترجم ممنونم خیلی داستان جالب و متفاوتی داره تاچ و باتمش خیلی خاص و کیوتن و روند داستان اصلا کسل کننده نیست فقط میشه بگین ادامش رو کی میزارید؟روز های خاصی برای آپدیتش دارید؟

    • mariana

      سلام این ناول خیلی قشنگ بود، ادامه داده نمیشه؟

    • vayu

      بچه ها چرا نمیتونم اکانتمو شارژ کنم خطا میده

    • niloofar555

      این کار واقعا روند داستانی خوبی داره و موضوعش جدیده فقط نمیدونم چرا مدت زیادیه که آپ نمیشه

    مشاهده همه نقدها
    دست اندرکاران
    • Wine and gun

      آلبارینو اسیب شناسی بود که در پزشکی قانونی وستلند کار میکرد. او مجرد بود و شخصیت شوخ طبعی نیز داشت که گاهی با همکارانش برای نوشیدن مشروب بیرون می رفت درست مثل هر پزشک پزشک قانونی دیگر.البته به جز یک موضوع: او یک قاتل سریالی روانی بود که هیچکس از ان باخبر نبود مدت ها بود که آلبارینو یک زندگی معمولی، خسته‌کننده، یکنواخت و بدون هیجان داشت، از خانه – به اداره پزشکی قانونی – به صحنه جنایت ( صحنه جنایت خودش یا شخصی دیگر). تا اینکه یک روز، یک قاتل سریالی روانی دیگر به طور ناخواسته هدفی را که او سه ماه برای کشتنش برنامه ریزی کرده بود کشت‌.با خراب شدن برنامه بسیار دقیقش، او عصبانی شد و تصمیم گرفت برای تحریک عصبانیت انیکی قاتل خودش دست به کار شود.

    • I like your pheromones

      خلاصه:

      دوان جیایان یه بتای خیلی خوش قیافه است که همیشه زندگی خوبی داشته! ولی وقتی وارد دبیرستان میشه روند زندگی خوبش متوقف میشه!

      همش هم بخاطر نماینده کلاسه! لو شینگ‌سی وضعیت خانوادگی بهتری از دوان جیایان داره، قدبلندتره، بسکتبال بهتر بازی می‌کنه و وضعیت تحصیلش رو که نگو!  اصلا توی یه دنیای دیگه است نسبت به دوان جیایان.

      حتی بهترین دوست دوان جیایان هم دلش میخواد یه بار عطر اون رو بو کنه!از همه مهمتر اینه که هر دختری دوان جیایان عاشقش میشه، شیفته و خمار لو شینگ‌سیه!

      اوه… حالا دوان جیایان تبدیل به یه امگا شده که به فرومون‌های لو شینگ‌سی نیاز داره! حالا باید التماسش کنه که قبول کنه گازش بگیره! خوبه اون امگاست نه این مرتیکه دردسر!

       

      ………………………………………………

      تعداد قسمت: ۷۲ چپتر +۴ اکسترا

    • NEED TO PROPOSE TO SEVEN MEN WHAT TO DO!

      خلاصه:

      چو مو یون برای تبدیل شدن به یک ستاره در JJWXC به داستان “قلمرو شیطانِ” خود تکیه کرده بود، اما اصلا انتظار آن را نداشت که او، بعد از نوشتن هفت موقعیت و داستان ذهنی و سوءاستفاده از آن هفت داستان ذهنی تا سر حد مرگ، به آن کتاب لعنتی تناسخ پیدا کند!

      این سیستم روی دستبند دیگه چه چیز لعنتی‌ایه؟

      و اینکه “یا باید از هفت مرد خاستگاری کنی و یا زیر دست این هفت مرد طعم مرگ غم‌انگیزی را بچشی” دیگه چه چیز لعنتی‌ای بود؟

      من تنها میخواستم برای ارضاء علایق و خواسته‌های بد خود یک رمان بنویسم، وگرنه واقعا چه کسی هست که بخواهد با یک دسته سگ دیوانه و سادیسمی درگیر شود؟

      (JJWXC : یا Jinjiang Literature City, یه سایت به زبان چینی برای پخش و اشتراک‌گذاری رمان‌های انلاین.)

      ………………………….

      تعداد چپتر: 279 چپتر + اکسترا

    • I Can Read Minds But Will Not Be Marked

      خلاصه داستان:

      لین‌هان، بهترین امگای امپراتوری، طراح اصلی مکانیکی آکادمی نظامی ملی بود. علاوه بر غلظت زیاد فُرمون ها و قدرت معنوی غیرقابل باورش، هیچ‌کس نمی‌داند که او توانایی عجیبی را نیز بیدار کرده است – ” ذهن خوانی!”

      تنها با گذاشتن دستش بر روی دست شخص دیگری، می‌توانست بفهمد که در ذهن طرف مقابل چه می‌گذرد.

      اوضاع در امپراتوری در حال تغییر بود، و طوفان در شُرُف آمدن بود؛ و لین‌هان به عنوان برجسته ترین طراح مکانیکی موسسه تحقیقات نظامی، با آن ژنرال عالی‌رتبه و مقتدر امپراتوری ملاقات کرد.

      لین هان مجبور شد دستکش‌هایش را دربیاورد و با آن اسطوره‌ی بدنام و سنگدل دست دهد.

      «بوی خیلی خوبی میده، میخوام مارکش کنم!»

      «لین‌هان: ؟؟؟»

      جوان با سردی، صورتش را پایین انداخت و دستش را با بی‌حوصلگی عقب کشید: «برای گستاخی که کردم متاسفم!»

      “اجازه بدید تا تصور کنم که در میان ستاره‌ها، ستاره‌ای وجود داره، که زندگی من رو بواسطه‌ی تاریکی ناشناخته‌ای هدایت می کنه.” تاگور”

      ……………………………

      تعداد چپترها: 132 چپتر