Copper Coins

Copper Coins

سی و سومین سال امپراطور تیانشی بود. شایعات میگفتند که مشاور اعظم امپراطور، دچار یک مصیبت عظیم شده است و نیاز دارد که برای مدتی به انزوا بنشیند تا روی تهذیبش تمرکز کند. اما، مردم عادی، که در ظاهر خود را اندوهگین نشان میدادند، در خفا شادی میکردند و از غیاب مشاور شادمان بودند… در […]
  • اطلاعات
  • قسمت ها
  • دست اندرکاران
  • نقد
  • مرتبط
اطلاعات محصول

اطلاعات جانبی

تعداد قسمت نامشخص
تاریخ پخش نامشخص
تاریخ پایان نامشخص
زمان پخش نامشخص
امتیاز ناول آپدیت 10 /

خلاصه داستان

سی و سومین سال امپراطور تیانشی بود. شایعات میگفتند که مشاور اعظم امپراطور، دچار یک مصیبت عظیم شده است و نیاز دارد که برای مدتی به انزوا بنشیند تا روی تهذیبش تمرکز کند. اما، مردم عادی، که در ظاهر خود را اندوهگین نشان میدادند، در خفا شادی میکردند و از غیاب مشاور شادمان بودند…

در زمستان همان سال، خیلی ناگهانی، سر و کله ی راهبی جوان در هوی جوو فو، در منطقه ی نینگیانگ پیدا شد. نام این راهب، شوآن مین بود و تمام حافظه اش را از دست داده بود اما حسابی در هنر های فنگ شوی و کان-یو مهارت داشت. در اولین روز رسیدنش به نینگیانگ، سراغ عمارتی مخوف و خطرناک رفت و کسی را که در آنجا مخفی شده بود را با خود همراه کرد… مردی به نام شوو شیان…

از آن زمان به بعد، شوو شیان، مردی تند خو که قادر به تغییر ظاهر خود است و نیمه ی اول عمرش را در راس قدرت به سر برده، هدفی جدید برای باقی عمرش پیدا میکند. که این راهب کچل و بی تفاوت را بکشد و بر سر قبرش قهقه بزند!**شوو شیان خطاب به شوآن مین: اگه تو یه روز توی غم غلت بزنی، اون روز من خوشحال میشم. اگه بمیری از ته دلم خواهم خندید…

اما مگر نمیگویند که عشق و نفرت دو روی یک سکه است؟

…..

109 چپتر + 1 چپتر اکسترا

وضعیت کاربـران

۰ مشاهده کردند
۱ در حال مشاهده هستند
۰ در آینده مشاهده میکنند
۰ فعلا متوقف کردند
۰ رها کردند
۰ مشاهده نمیکنند
دست اندرکاران

مترجم ها

  • behesht
  • ادیتورها

  • behesht
  • کلینرها

  • behesht
  • رتبه دهی و نــقد
    2.3
    3 نفر
    5
    4
    3
    2
    1
    • shimai

      تعریف این ناول رو زیاد شنیدم. روند ارسال چطوری هست؟ ممنون برای ترجمه ی این رمان زیبا

    • sarahl

      چرا این ناول دیگه ادامه پیدا نمیکنه؟!!! ناول خیلی قشنگیه

    • hevda

      چرا ناول رو زده پایان یافته ولی ناول نصفه اس؟ ادامه نمدید؟

    مشاهده همه نقدها
    دست اندرکاران
    • General’s Gown

      شمشیر معروف ژنرال یان چانگ‌چینگ تا چه حد ممکن است تیز باشد؟با یک تکان دستش می‌توانست سخت‌ترین زره را بشکافد و با کوچک‌ترین ضربه مویی را قطع کند.با زور، می‌توانست سر دشمنش را به شکلی تمیز بزند، اما…

    • Wine and gun

      آلبارینو اسیب شناسی بود که در پزشکی قانونی وستلند کار میکرد. او مجرد بود و شخصیت شوخ طبعی نیز داشت که گاهی با همکارانش برای نوشیدن مشروب بیرون می رفت درست مثل هر پزشک پزشک قانونی دیگر.البته به جز یک موضوع: او یک قاتل سریالی روانی بود که هیچکس از ان باخبر نبود مدت ها بود که آلبارینو یک زندگی معمولی، خسته‌کننده، یکنواخت و بدون هیجان داشت، از خانه – به اداره پزشکی قانونی – به صحنه جنایت ( صحنه جنایت خودش یا شخصی دیگر). تا اینکه یک روز، یک قاتل سریالی روانی دیگر به طور ناخواسته هدفی را که او سه ماه برای کشتنش برنامه ریزی کرده بود کشت‌.با خراب شدن برنامه بسیار دقیقش، او عصبانی شد و تصمیم گرفت برای تحریک عصبانیت انیکی قاتل خودش دست به کار شود.

    • I like your pheromones

      خلاصه:

      دوان جیایان یه بتای خیلی خوش قیافه است که همیشه زندگی خوبی داشته! ولی وقتی وارد دبیرستان میشه روند زندگی خوبش متوقف میشه!

      همش هم بخاطر نماینده کلاسه! لو شینگ‌سی وضعیت خانوادگی بهتری از دوان جیایان داره، قدبلندتره، بسکتبال بهتر بازی می‌کنه و وضعیت تحصیلش رو که نگو!  اصلا توی یه دنیای دیگه است نسبت به دوان جیایان.

      حتی بهترین دوست دوان جیایان هم دلش میخواد یه بار عطر اون رو بو کنه!از همه مهمتر اینه که هر دختری دوان جیایان عاشقش میشه، شیفته و خمار لو شینگ‌سیه!

      اوه… حالا دوان جیایان تبدیل به یه امگا شده که به فرومون‌های لو شینگ‌سی نیاز داره! حالا باید التماسش کنه که قبول کنه گازش بگیره! خوبه اون امگاست نه این مرتیکه دردسر!

       

      ………………………………………………

      تعداد قسمت: ۷۲ چپتر +۴ اکسترا

    • The return of the lord god

      خلاصه :

      شاهزاده سقوط کرده، بای لیز_این، بخاطر تلاش خود برای معکوس کردن زمان و مکان برای نجات پادشاهی سقوط کرده اش، به یک سیستم ابعادی متصل شده و میزبان هوش مصنوعی ای به نام S419M شد.

      از آن پس زندگیش دستخوش تغییر شد: پرش جهانی، تغییر چهره ی مداوم و کبودی شدن در عرض چند ثانیه. رفتن به دنیاهای باستان، مدرن، آینده و پس از آخر الزمان، ماشینی، جنگ های خونی، خدایان و شیاطین، جاودانه ها …

      قدرت ذهنی او روز به روز بیشتر و قدرتمندتر میشد و آماده ی برگشتن به زمان و مکان خود بود. اما به طور غیر منتظره ای ماموریتی مخفی در سطح خدا را راه انداخت: بازگشت پادشاه خدایان. او باید قبل از بازگشت به دنیای اصلی خود این ماموریت را انجام دهد!اگر میدانست چگونه باعث راه انداختن آن شده ، از آن دوری میکرد.

      ……………………………………………………………….

      تعداد چپتر: 317چپتر