اطلاعات جانبی
خلاصه داستان
نام های دیگر: 反派师兄不想入
تعداد چپتر: 102 چپتر
……………………………………….
خلاصه داستان:
بای فانلو برنامهای داشت. برای اینکه تبدیل به یک شرور نشود، باید به سه اصل پایبند باشد:
با شخصیت اصلی تماس فیزیکی نداشته باش. با شخصیت اصلی درگیر کینه نباش. هیچ تعامل عاطفی با شخصیت اصلی نداشته باش.
با این حال هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت…
1. روز اولی که بای فنلو از کوه فرار کرد، توسط شخصیت اصلی در دید همه با بغل پرنسسی به فرقه بازگردانده شد.همه شاگردان زن: “رهبر فرقه خیلی با شیشیونگ با ملاحظهست.”بای فانلو: “…”
2. زمانی که بای فانلو می خواست تذهیبش از کنترل خارج شود، قهرمان مرد جان خود را به خطر انداخت تا شاگردهای خود را کنار بزند و از او محافظت کند.همه شاگردان: “رهبر فرقه حاضر بود جونشو برای نجات شیشیونگ فدا کنه، چنین مرد صالحی، شایستهای تحسین ماست.”بای فانلو: “…”
3. صخره زیر یک پرتگاه بی پایان بود و طبق رمان اصلی، او را به داخل گودال شیاطینن به عمق 10000 فوت هل می دادند.بای فانلو با خود فکر کرد، “من محکوم تبدیل شدن به یه شرورم؟”در حالی که داشت ناامید می شد، پیکری از آسمان فرود آمد و گلی بلند رنگارنگ را به سوی او پرتاب کرد و او را از آتش نیلوفر سرخ بیرون کشید و به آسمان برد.
زیر درخت الهی، بالای دریا، ابرها و کوهها، مرد جوان به زور او را به دام انداخت، در حالی که تاریکی در چشمانش می چرخید، گفت: «شیشیونگ… می خوای من و ترک کنی؟ اجازه نمیدم.»بای فانلو: “…”بای فانلو: “پس، دقیقاً شرور واقعی کیه؟”