در یک امپراطوری آرام، سرزمین اربابی وجود داشت که قبیله دونگبو در آن زندگی میکردند پدر قهرمان داستان ما ژویینگ، مردی عادی بود که ره درجه اشرافیت رسید و مادرش زنی اشرافی بود که تمام اعتبار قبیله خود را بخاطر عشق کنار زد قهرمان ما یک برادر دیگر هم به نام چینگشی هم داشت ولی این خانواده دوست داشتنی مدت زیادی درکنار هم نماندند. دشمن خانواده آنها را از هم پاشید و ژویینگ با مشکلات زیادی تنها ماند.
