خلاصه:
در سال 2060، برای حل بحران های فراطبیعی مختلف ، سازمان جهانی عوامل نخبه ای را از سراسر جهان برای تشکیل دفاتر بحران انتخاب می کند. موقعیت های خطرناک آنها را مجبور به انتخاب نخبگانی از میان نخبگان برای تشکیل ارتشی از ایس ها، به نام فانتوم میکند.
سه سال پیش، در حین عملیاتی برای جستجوی گنج، به دلیل زودباوریِ کاپتان، هی وِی، ارتش فانتوم مورد حمله ارتش دِرِک قرار گرفت و تقریباً همه آنها در این عملیات کشته شدند.
خودِ هی وِی توسط دِرِک تحت فشار قرار میگیره و از صخره ای سقوط می کند. با این حال، گنج سنگ جاودانه به طور تصادفی وارد بدن هی وِی شد و او را از مرگ بازگرداند، توانایی کنترل زمان را به دست آورد و دارای قدرت های فوق العاده ای مانند زمان و زمان معکوس استاتیک شد.
قهرمان داستان ما از آن زمان به عنوان یک فراری زندگی می کند. هی وِی نمیخواهد با گذشته روبرو شود، ترجیح می دهد ناشناس بماند، یک زندگی ساده داشته باشد و به جنگیدن ادامه دهد.
