خلاصه ی داستان:
کنزو تنما یک جراح مغز و اعصاب خبره ی ژاپنیه که در کشور آلمان زندگی میکنه و در یکی از مجهز ترین بیمارستان های این کشور مشغول به کاره. رئیس این بیمارستان پدر زنِ اونه و با استفاده از این رابطه ی خانوادگی اون روز به روز ترفیع میگیره و موقعیت شغلی بهتری پیدا میکنه. اما پدرزنش بخاطر سیاست های بیمارستان، به طور عادلانه با بیمار ها رفتار نمیکنه و تنما رو تحت فشار قرار میده که همیشه جونِ کسی رو نجات بده که مقامِ مهمتری داره. اما روزی که تنما جونِ یک پسر بچه رو نجات میده، زندگیش تغییر میکنه. قتل های زنجیره ای زیادی در آلمان اتفاق میفتن و تنما به دنبال حل معمایی بزرگ، ماجراجویی خطرناکی رو شروع میکنه.
